نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - شهید مجید شحنه
قسمت چهارم خاطرات شهید «مجید شحنه»
مادر شهید «مجید شحنه» نقل می‌کند: «گفتم: خدایا! هر کدوم از بچه‌های من که به جبهه رفتن اسیر نشن! مرگشون رو شهادت قرار بده؛ من طاقت اسیر شدن اونا رو ندارم! جنازه مجید آمد. خم شدم و او را بوسیدم. احساس کردم او هم مرا بوسید.»
کد خبر: ۵۷۹۹۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۳

قسمت دوم خاطرات شهید «مجید شحنه»
مادر شهید «مجید شحنه» نقل می‌کند: «گفتم: مادرجان! این‌جور که معلومه عشق بدجوری افتاده به دلت و ول کُنت هم نیست، بگو کیه تا برم جلو! اشک از چشمانش سرازیر شد و گفت: عاشق امام زمان شدم. چطوری می‌خوای من رو به مولا برسونی؟»
کد خبر: ۵۷۹۴۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۶

قسمت نخست خاطرات شهید «مجید شحنه»
مادر شهید «مجید شحنه» نقل می‌کند: «مجید نشسته بود روی سجاده. دستانش را بالا برده بود و می‌گفت: الهی العفو! العفو! گریه افتاد. سر به سجاده برد و گفت: خدایا! شهادت رو قسمت من کن! گفتم: خدایا! حالا که این بچه عاشق تو شده من راضی‌ام بره جبهه.»
کد خبر: ۵۷۹۴۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۵

شهید «مجید شحنه» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «خداوندا! تو را به حق علی(ع) قَسمت می‌دهم که مرا به عنوان شهیدی در راه خود و برای خود پذیرا باشی!»
کد خبر: ۵۷۹۱۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۲

قسمت سوم خاطرات شهید «مجید شحنه»
مادر شهید «مجید شحنه» نقل می‌کند: «یکی از آشنا‌ها گفت: آب و هوای جبهه بهت ساخته، نانش برکت داره. گفت: من که نمی‌ذارم این بَر و بازو حروم بشه. خیالتون راحت! می‌خوام در راه امام حسین بدم بره، هم تنم رو و هم جونم رو.»
کد خبر: ۵۷۸۹۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۱

شهید والامقام مجید شحنه
گفتم:«خدایا! بچه هام کوچکن و نمی تونن کاری برای انقلاب کنن، کمک کن اینا که با نام حلال و زحمت کشیده بزرگ شدن در این راه قدم بردارن!».
کد خبر: ۴۲۰۳۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۹